۲۰ آذر ۱۳۹۲

ویت گنگ ها , ابوایاد و «ضدامپریالیستهای» کاغذی


روزگاری مائو رهبر انقلاب چین در توصیف امپریالیسم از واژه « ببر کاغذی» استفاده  نمود ولی بنظر می آید  این پدیده (ببرکاغذی) متقابلا نمونه های متضاد و متناظر خود را نیزتولید نموده است, منظورعناصربه اصطلاح ضدامپریالیست می باشد که صرفا درعرصه کاغذ و نوع مدرن آن یعنی کامپیوتر و اینترنت  عرض اندام می کنند و کاری جز « جمله بافی و لفاظی» وطرح « هزار و یک شعار» بدون عمل ندارند .
اخیرا فرصتی بدست آوردم تا کتاب « فلسطینی آواره » را مطالعه نمایم . این کتاب در واقع  خاطرات صلاح خلف ( ابوایاد ) مسئول بخش دوایر مخصوص (اطلاعات) سازمان آز ادیبخش فلسطین و یکی از بنیانگذاران سازمان « الفتح » و از نزدیک ترین یاران یاسرعرفات می باشد و توسط اریک رولو نویسنده و مفسر مشهورفرانسوی در سال 1977 تدوین شده است . این کتاب نکات بسیار مهم و آموزنده و باارزشی در خود جای داده است یکی از  مهمترین نکات این کتاب,  بارز نمودن تفاوت مبارزان واقعی و صادق از فرصت طلبان و چپ نمایان و ضدامپریالیست نماها می باشد موضوعی که متأسفانه در عرصه سیاسی ـ اجتماعی میهن مان و در جریان مبارزه برای سرنگونی رژیم پسمانده ازخمینی  مصداق های فراوانی یافته است .
درآخرین ساعات اداری بیست و هشت سپتامبر 2012 , تحت فشار قانون و حکم دادگاه استیناف کلمبیا و البته حمایت گروه قابل توجه ای از شخصیتها و مقامات پیشین آمریکا, دولت ایالات متحده آمریکا در اقدامی ناگزیر  نام سازمان مجاهدین خلق ایران را از لیست تروریستی خارج نمود . مجاهدین خلق که علیرغم اعلام بی طرفی در جنگ,   توسط ارتشهای آمریکا و انگلیس درعراق بشدت بمباران شده بودند و تعداد زیادی از اعضایشان شهید ومجروح شده بود با پشتکار و جدیت توانستند دولت آمریکا را وادار به این تصمیم کنند . خروج مجاهدین ازلیست تروریستی  یک تحول مهم به سود سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت و جنبش سرنگونی طلب ایران بود و واکنش های بسیاری را از جانب دوست  و دشمن بارز نمود . واکنشهای رژیم بجامانده از خمینی البته  قابل پیش بینی و وقابل درک بود ولی  در کنار رژیم, شاهد واکنشهای منفی و حتی حمله به سازمان مجاهدین خلق بخاطر تلاش برای خروج از لیست آمریکابودیم . منظور حملاتی است که از جانب گروههای ایرانی بخصوص گروههای که  خود را تحت عنوان «چپ » معرفی می کنند  و داعیه مبارزه با امپریالیسم و سرمایه داری جهانی را دارند . اکثر جریانهای مورد نظر تحت پوش مبارزه با امپریالیسم و سرمایه داری و دفاع از صلح و مخالفت با حمله نظامی به رژیم,  تبلیغات گسترده ای را شروع نمودند تا ثابت کنند مجاهدین خلق یک گروه غیر مستقل و وابسته به آمریکا می باشد .
این گروههای به اصطلاح «چپ» و یا «مستقل» تا آنجا پیش رفتند که با مدد گرفتن ازپروژه های دروغ پراکنی کارتل های نفت خوار و غارتگر که دمب شان به بیت خامنه ای و کابینه احمدی نژاد  وصل است گزارشهایی را تبلیغ می کنند که به نقل از منابع آمریکایی اعلام می کند : « آمریکا در صحرای نوادا به نیروهای مجاهدین خلق، آموزش هایی را نظیر ردیابی تماس ها، رمز نویسی، آموزش های مربوط به تسلیحات و تاکتیک های واحدهای کوچک را آموزش داده است» ـ سیمون هرش ( تلویزیون پرس تی وی ).
 لیست گذاری مجاهدین اساسا  توسط جناحهای استمالت گر و با فشار کارتل های بزرگ  امپریالیستی درجهت  حفظ رژیم ضدایرانی  و غارت منابع ملی ایران انجام گرفت و معلوم نیست چرا امپریالیسم و نظام جهانی سرمایه به جای مجاهدین هیچگاه  سراغ  این «ضدامپریالیست های ناب» نرفته  و نمی رود و آنها را در لیست های کذایی خود قرار نمی دهد  و در عین حال اجازه می دهد این جریانات  براحتی با امکانات موجود در کشورهای متروپل  سرمایه داری به مبارزه سرسختانه ضدامپریالیستی شان  ادامه دهند!
از نظر این افراد و گروهها, جرم بزرگ مجاهدین این است که  برای خارج کردن نام خود از لیست تروریستی دولت آمریکا و یا وادار نمودن دولت آمریکا به عدم حمایت از رژیم (مانند دفاع اوباما از مذاکره با ملاها ) به سراغ شخصیتهای آمریکایی و مقامات پیشین آن رفته اند . این جماعت  بظاهر چپ درمقابل هر فعالیتی که توسط مخالفین رژیم برعلیه آخوندها  در صحنه سیاسی و یا حقوقی و بین المللی انجام می شود قلنج ضدامپریالیستی  می گیرند و فریادشان به هوا بر می خیزد و با همنوایی با  آخوندهای مرتجع وآدمخوار و کارتل های بزرگ سرمایه داری  وجریان های لابی رژیم  همه چیز را درمورد آخوندها ودیکتاتورها رها کرده و یقه مخالفین واقعی رژیم را می گیرند . به این نمونه توجه فرمایید :
«سازمان مجاهدین خلق در چهارچوبه‏ی فعالیت‏های ضد رژیمی خود بار دیگر و در تجمعی در پاریس – بیست و سّوم ژوئن -، از سرمایه‏های بین‏المللی و بویژه از دولت امریکا خواسته است تا به‏منظور تحت فشار قرار دادن رژیم جمهوری اسلامی از خود “قاطعیت” بیشتری بخرج دهند!! ... دهه‏هاست که شورای‏ملی مقاومت و دیگر دنبال‏چه‏های آن، تکلیف سیاسی – عملی خود را با خواسته‏های بنیادی محروم‏ترین اقشار جامعه روشن نموده‏اند و پای در خلاف مسیر انقلاب و انقلابیون گذاشته‏اند. به این دلیل که نگاه‏شان به بالائی‏هاست و کاری به مطالبات پایه‏ای کارگران و زحمت‏کشان و اوضاع رو به وخامت زندگی میلیون‏ها انسان محروم، که مولد آن سرمایه‏داران بین‏المللی‏اند، ندارند » ( مقاله استمداد سازمان مجاهدین از سرمایه‏داران بین‏المللی ـ مجله هفته ) .
و اما برگردیم به کتاب فلسطینی آواره . این کتاب ارزشمند در سال 1977 به تقریر در آمده است و بخشی از آن به دیدار رسمی رهبران فلسطینی از ویتنام  در سال 1970 اختصاص دارد, یعنی دوره ای در تاریخ مبارزات خلقهای ویتنام و فلسطین که خونین ترین و سهمگین ترین دوران مبارزه آنان بود و هر کدام از طرفین با یکی از دولتهای آمریکا و اسرائیل در حال نبردهای نظامی مرگبار بودند. شخص صلاح خلف (ابوایاد) نیز در سال 1991 در تونس بوسیله ماموران اسرائیلی به شهادت رسید .
نکته قابل توجه در این خاطرات که دیدگاهها, نظرات و عملکرد رهبران الفتح  و بطور خاص شخص  ابو ایاد را بیان می کند, میزان جدیت, حس مسئولیت پذیری, صداقت وصراحت پرهزینه  ابوایاد  و پرهیز انقلابی از «جمله بافی و لفاظی و اندیشیدن به هزار و یک شعار بدون آنکه قادر باشیم حتی یکی از آنها را پیاده کنیم و فخر فروشی عوامفریبانه»  می باشد. یعنی همان عناصری که متـأسفانه  در میان اشخاص وگروههای مورد نظر ما « یافت می نشود ». جریانهایی که خود حاضر به پرداخت قیمت مبارزه نیستند ودر همدستی آشکار با  ملاهای حاکم بر ایران چشم دیدن کسانی که  بهای سنگین مبارزه با آخوندها را می پردازند ندارند .
 به بخشی از خاطرات ابو ایاد که از کتاب «فلسطینی آواره» انتخاب شده است توجه کنید :
« ژنرال جیاپ برایمان توضیح داد که چگونه حزب کار موفق شده بود جبهه ی ملی را زنده کرده و به حرکت آورد و توانسته بود تقریبا تمام اقشار اجتماعی و مذهبی مردم ویتنام را به آن جذب کند . بودایی ها, مسیحی ها,مسلمانان و البته کارگران و کشاورزان, همچنین طبقات میانه, استادکاران مستقل, تجار و کسبه و بازاریان و صاحبان صنایع که امپریالیسم آمریکا به منافع شان ضربه زده بود, همه را در این جبهه گرد آورده بودند... در این هنگام نتوانستم از فکر کردن درباره جمله بافی و لفاظی که در جهان عرب  حکومت می کند, از اندیشیدن به هزار و یک شعار که بدون آنکه قادر باشیم حتی یکی از آنها را پیاده کنیم, طرح می کردیم, از فکر کردن به فخر فروشی عوامفریبانه برای از میان بدر بردن بهترین و صادقانه ترین افراد, آری نمی توانستم از فکر کردن درباره تمامی اینها خودداری کنم . با خود می گفتم احزاب و جنبش های سیاسی عرب و رهبران سیاسی آنها باید چیزهای زیادی از  رازداری, تواضع و واقع بینی رهبران ویتنام بیاموزند.
... به هنگام تدوین بیانه ی مشترک که باید به مناسبت پایان بازدید ما منتشر شود, یک بار دیگر روحیه  جدا واقع بینانه خود را ثابت کردند .چون عضو کمیسیونی بودم که قرار بود این متن را تهیه نماید, متوجه احتیاط همتاهای ویتنامی خود در مورد پیشنهاد ما مبنی بر محکوم کردن نمودن اسرائیل و صهیونیسم شدم . یکی از آنها که عضو دفتر سیاسی بود, به من توضیح داد مایل است که واژه های ملایم و حتی کلی و مبهم استفاده نماید تا یهودیان آمریکا که بسیارشان در ایالات متحده در جنبش طرفداری از ویتنام فعالیت می کنند, رنجیده خاطر نشوند . صراحت و خصوصا احتیاط  او را تبریک گفتم و فورا متنی را که قسمت مربوط به اسراییل آن ملایم شده بود پذیرفتم. در عوض حمایت  ویتنام از حق خودمختاری فلسطینی ها در بیانیه گنجانده شد . در اینجا فکر کردم که باید چیزهای زیادی از رفقای ویتنامی خود که برای محفوظ داشتن اصل قضیه از فدا نمودن قسمت حاشیه ای و فرعی خودداری نمی کردند, بیاموزیم » .
18 ـ اسفند ـ  1391

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر